✍🏻امتداد-شادی مکی: «شعبه اول دادگاه کیفری یک استان تهران پس از رسیدگی کامل، با احراز بزهکاری متهم، حکم «قصاص نفس در ملأعام» را صادر کرده است.» خبری که چند روز پیش میرحافظ سلیمانی، وکیل اولیای دم الهه حسیننژاد اعلام کرد. این حکم در حالی صادر شد که پیش از این هم وکیل این خانواده داغدار اعلام کرده بود که «خواسته قطعی موکلان اجرای حکم قصاص نفس در ملاعام است. این خواسته صرفاً برای التیام دلهای سوخته ما نیست بلکه برای احیای حیثیت خون ریخته شده و برای اجرای عدالت و برای بازدارندگی از تکرار چنین جنایت وحشیانهای در جامعه اسلامی است.»
🔹سالهاست مساله بازدارندگی مجازاتهای خشونتبار و بهویژه اجرای چنین مجازاتهایی در ملاعام محل بحث و تردید متخصصان حوزه جرمشناسی، حقوقدانها، جامعشناسان، روانشناسان و … است. زیرا به گفته آنها نمایش مجازاتهای سنگین مانند، مجازاتهای سالب حیات یا مجازاتهای منجر به نقص عضو، ولو نسبت به مجرمان خطرناک نه تنها باعث ایجاد بازدارندگی از خشونت در جامعه نمیشود بلکه میتواند باعث زدوده شدن قبح و ترس از مجازات میان افرادی شود که بسترهای روحی، ذهنی و تربیتی لازم برای ارتکاب چنین جنایاتی را دارند. از سوی دیگر متخصصان تاکید میکنند که هدف از اعمال مجازات برای جرائم مختلف نمایش احقاق حق بزهدیده و حرکت در مسیر عدالت است نه خاموش کردن آتش انتقام جامعه یا بزهدیدگان.
🔸نگاه کیفرشناسی به مجازات
🗣محمد هادی جعفرپور حقوقدان درباره اجرای مجازات در ملاعام به «امتداد» میگوید: امروز نحوه انشاءکیفر(مجازات) و نحوه اجرای آن بر مبنای دانش جرمشناسی است. در این دانش، تاکید شد که باید اهداف سنتی اعمال مجازات مانند، اجرای عدالت، تشفی خاطر بزهدیده، عبرت دیگران، تنبیه متهم و و امثال آن باید در کنار مساله پیشگیری از وقوع جرم مد نظر قرار گیرند. در کنار دانش جرمشناسی به تدریج دانش کیفرشناسی هم متولد شد. این دانش سعی کرد میزان اثرگذاری هر مجازات را در مساله پیشگیری از وقوع جرم و سایر اهداف تعیین مجازات بررسی کند. همچنین در این دانش به مساله کرامت انسانی هم توجه و به این موضوع پرداخته شد که نحوه تعیین مجازات نباید به شیوهای باشد که کرامت انسانی را از بین ببرد.
🔹او به نقش حکومتها بر وقوع جرم و بزه هم تاکید میکند: حکومتی که قصد اعمال مجازات را در مقابل بزه دارد باید به این موضوع هم بپردازد که خودش در متولد شدن یک مجرم و شکلگیری جرم چه نقشی داشته است. همین جا بود که برخی جامعهشناسان اعلام کردند که «هر جامعهای استحقاق مجرمینی را دارد که خود پرورش داده است» در واقع این جمله مبنای استدلال افرادی است که با اعمال مجازاتهای سخت، سنگین و خشن مخالفت هستند، آنها میگفتند که جامعه و نهادهای مختلف مانند آموزش و پرورش، صدا و سیما، و … از حیث فرهنگی چه کردهاند که افراد به سمت ارتکاب بزه میروند یا مثلا چه شده که یک راننده اسنپ یک دختر جوان را به قتل رسانده است.
🔸مجازات نباید خشونت را ترویج کند
🔹در واقع منظور از چنین استدلالهایی آن است که حتی اگر مجازات ها هدف پیشگیری را تأمین نکرد به نحوی هم نباشد که جامعه را جری کرده و به سمت خشونت سوق دهد.، به لحاظ روانشناسی جنایی هم همواره این موضوع بررسی میشود که اجرای این مجازاتها یا حتی اطلاعرسانی درباره آنها چه تاثیری بر روح و روان جامعه دارد. یعنی آیا مسئولان مربوطه برآوردی از این موضوع دارند که حتی صرفا انتشار اخبار مربوط به قطع انگشتان یک مجرم چه تبعاتی برای جامعه به دنبال دارد.
🔹جعفرپور به این موضوع هم اشاره میکند که عدهای به این بهانه که مجازاتها از فقه گرفته شده و در فقه نمیتوان دست برد، بر تداوم این نوع مجازاتها تاکید میکردند: درباره مجازات در ملاعام دو نظریه فقهی وجوددارد، بعضی فقها بهصورت کلی این شیوه را رد میکنند مگر دربارهٔ جرایمی که کل جامعه را تحت تأثیر قرار داده و جامعه آن را مطالبه کرده باشد نه بزهدیده. یعنی جامعه به عنوان یک بزهدیده کلی بگوید که مجرم را بهگونهای مجازات کنید که من هم ببینم. اما این شیوه مربوطه به زمانی بود که رسانه و اینترنت و اخبار در دسترس مردم نبود. در آن زمان اجرای مجازات در ملأعام دو وجه داشت یکی وجه پیشگیری از طریق ترساندن جامعه بوده و دیگری اطلاعرسانی درباره مجازات مجرم که امروز به دلیل سرعت انتشار اخبار و در دسترس بودن آن برای همگان مجازات در ملاعام این وجه خود را ازدست داده است.
امتداد
@emtedadnet