✍️احمد مسجدجامعی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشتی با عنوان «مفهوم ایران در مشروطیت» در روزنامه اعتماد نوشت:
🔸از نامههای مهم دوره مشروطه نامه کوتاه اما پرمعنی سید محمد طباطبایی سنگلجی، از روحانیان بنام پایتخت، درباره پیگیری جنبش مردمی مشروطه است که پیش از امضای سند مشروطه به دست مظفرالدین شاه، به وی نوشته است؛ نامهای که بازتابی چشمگیر داشت. متن نامه و پاسخ کوتاه مظفرالدین شاه به آن مبنی بر سپردن خواستههای طباطبایی به اتابک و التماس دعا و درخواست خواباندن شورش از جانب ایشان در بیشتر منابع و نوشتههای آن دوره آمده است.
🔸طباطبایی در آغاز نامه به نابسامانی گسترده اقتصادی و معیشتی مردم مناطق همجوار روسیه اشاره میکند و نشانههایی به دست میدهد. «هزار رعیت قوچانی از ظلم به خاک روسیه فرار کردهاند؛ اما وضع بیش از آن آشفته است؛ زیرا هزارها رعیت ایران از ظلم حکام و مامورین به ممالک خارجه هجرت کردند و به حمالی و فعلگی گذران میکنند!» مرگ ایرانیان در خارجه در ذلت و خواری دل او را به درد آورده است. طباطبایی همچنین، به نکتهای خاص نیز اشاره میکند که در علل بروز جنبش مشروطه چندان بدان نپرداختهاند و آن اینکه «پارسال دخترهای قوچانی را که در عوض سه ری گندم مالیات که نداشتند، بدهند به ترکمنها و ارامنه عشقآباد به قیمت گزاف فروختند.»
🔸پیداست همه این فجایع در کنار همسایه شمالی، یعنی امپراتوری روسیه میگذشت. طباطبایی در همین نامه به تاثیر ضعف داخلی بر مناسبات خارجی میپردازد و شاهد مثالی دیگر به دست میدهد که جنس آن متفاوت است؛ درباره کشوری که همسایه غربی ما بود و بر جهان عرب نیز تسلط داشت و داعیهدار خلافت اسلامی بود: عثمانی! او عثمانی را در ردیف دو قدرت پیشین میگذارد و مینویسد اگر مجلس عدالت باشد، عثمانی نمیتواند به ایران تعدی بکند.
❌ این مطلب را کنار دیدگاههای دیگر بگذارید که عثمانی را کعبه آمال میدیدند و حتی معتقد بودند که اتحاد اسلامی با محوریت خلافت عثمانی راهگشای نجات ایران و جهان اسلام است! آنهایی که درواقع، منفعت بیگانه را بر منافع ملی ترجیح میدادند؛ شاید بدین سبب بود که تهران را «دارالخلافه» خواندند تا بگویند ایران در حاشیه خلافت نیست. طباطبایی از این هم پیشتر میرود و به شاه میگوید اگر به این کار تن دهد، خاندان پادشاهی در جایگاه خود محفوظ میماند. این شیوه چندان بیسابقه هم نبوده است؛ خواجه نظامالملک در سیاستنامه، به ملکشاه سلجوقی میگوید برای بقای حکمرانی نخستین کسی باش که بر «منصب دادخواهی» تکیه میزنی.
✅ آنچه در این نامه برجسته است، نام ایران و ایده ایران است؛ آن هم به منزله مملکتی یکپارچه و آباد با تنوع دینی و مذهبی. درواقع، او همانقدر نگران اهالی سیستان و بلوچستان و ترکمنها که اهل سنت کشورماناند و حتی شاید بیشتر، زیرا محور مثالهای او در آن مناطق است؛ درواقع، فاصلهگذاری او با عثمانی از موضع بحث شیعه و سنی نیست؛ بلکه این قضیه را با نگاه ملی مینگرد و همه ایرانیان را برای برخورداری از عدالت، یکسان و هماهنگ میبیند و دوست ندارد که «ایران جزو ممالک خارجه شود»؛ درعینحال، پیشنهادات او برای اصلاح امور عملیاتی بود نه آنکه برای حفظ ایران با این و آن نزاع کنیم یا در خلافت اسلامی مضمحل شویم و ایران را به پای آن فدا کنیم؛ بلکه با تقویت بنیاد عدالت و با مشورت، به تدبیر امور بپردازیم. در نامه طباطبایی ابعاد اجتماعی و معیشتی مهم است. او میگوید: «جمعی و از طریق راهاندازی مجلس و حتی حفظ حدود و ثغور سلطنت به دنبال ایران مقتدر و متحد باشیم.» اوضاع نان و گوشت که قوت غالب مردم است، بسیار مغشوش و بد است.
☑️ او اشاره میکند که «بیشتر مردم از آن محروماند.» طبیعی است که یک شخصیت ملی نمیتواند درباره گرسنگی و بیپناهی مردم بیاعتنا باشد. او به شاه چنین میگوید: «این امارات و مبلها و وجوهات و املاک در اندک زمان از کجا تحصیل شده؟» و منشا آن را ناشی از بیعدالتی میداند و ادامه میدهد: «تمام رعیت بیچارهاند و این ثروت همان فقرای بیمکنت است که اعلیحضرت بر حالشان مطلعاند.»
☑️ نویسنده این نامه از مجتهدان تراز اول تهران است و پدرش هم در زمره علمای بزرگ دوره ناصری در پایتخت بوده است. در این نامه، هر چه آمده درباره دشمنان ایران معیشت ایرانیان اقوام ایرانی، عظمت ایران، یکپارچگی ایران، برابری ایرانیان و تعدی به ایرانیان است و نویسنده آن جز یکی، دو بار از واژه اسلام و مسلمین بهره نبرده و نگاهی واقعگرایانه به قدرت متمرکز و قدرت توزیع شده آحاد ملت و نسبت میان آن دو داشته است؛ بیآنکه ادبیات و واژگان مدرن را به کار گیرد.
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1677416
🇮🇷 @jamarannews