درس ششم
✍🏻امتداد-کریم عابدی، استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
🔹نهضت امام حسین(ع) در عاشورا، صحنهی رویارویی دو نوع منش و روش سیاسی است که عبارتند از:
• منش و روش حسینی؛
• منش و روش یزیدی.
🔹منش و شیوهای که امام حسین در نهضت عاشورا در پیش گرفت، از بینش علی(ع) در عرصهی حکومت و سیاست، نشأت میگرفت. منش و شیوهای که یزید و عمّال او از جمله عبیداللهبن زیاد در پیش گرفتند، از بینش معاویه در عرصهی حکومت و سیاست نشأت میگرفت. بنابراین برای شناخت منش و روش امام حسین، باید بینش علی(ع) در عرصهی حکومت و سیاست را تحت بررسی دقیق و عمیق قرار داد و برای شناخت منش و روش سیاسی که توسط یزید و عبیداللهبن زیاد در پیش گرفته شد، باید بینش معاویه در عرصهی حکومت و ریاست را مورد مداقه و کنکاش قرار داد. در پرتو این دو بینش، میتوان مشخصات منش و روش سیاسی حسینی و یزیدی را استخراج نموده و برای هر یک از این مشخصات، با رجوع به تاریخ عاشورا، مصادیق تاریخی را ارائه نمود. در ذیل به برخی از مشخصات منش و روش سیاسی حسینی و یزیدی با ذکر مصادیق تاریخی اشاره میشود:
🔹در منش سیاسی یزیدی، مخالف حق حیات ندارد، در حالی که در منش حسینی، حق مخالفت با حاکم به رسمیت شناخته میشود.
🔹نهضت امام حسین(ع) از آنجا آغاز میشود که بعد از مرگ معاویه، یزید از حاکم مدینه، ولیدبن عقبه، میخواهد که از امام بیعت بگیرد، بیعتی اجباری: خُذِالحسین و عبداللّهبن عمر و عبداللّهبن زبیر، اَخْذَاً شَدیداً لَیْسَتْ فیهِ رُخْصَةً حَتّی یُبایِعُوا وَالسَّلام: “در بیعت گرفتن از حسین و عبداللهبن عمر و عبداللهبن زبیر، شدت عمل به خرج بده و در این رابطه، هیچ رخصت و فرصتی به آنها نده”. معاویه هم در مورد ولایتعهدی یزید چنین موضع میگیرد که: اِنَّ اَمْرَ یزید قَدْ کانَ قَضاء مِنْ قَضاءاللّه، وَلَیْسَ لِلْعِبادِهِ خَیرةً مِنْ اَمْرِهِمْ: “امر حکومت یزید نمونهای از فرمان خداست، از این رو هیچکس حق ندارد با آن مخالفت نماید”. ملاحظه میشود که در نظام اموی، مخالف حق حیات ندارد، مگر اینکه با حاکم بیعت کند و مطیع او شود و به فرامین او گردن بگذارد. در حکومت اموی، سیاست این است که “هر کس که با ما نیست، بر ضدّ ماست.
🔹هر کس شمشیر بر ندارد و به نفع ما نجنگد، در واقع دشمن ماست”. حکومت اموی عدم بیعت و سکوت را نیز تحمل نمیکند و میگوید: “همگان باید با ما بیعت نموده و به نفع ما سخن بگویند و اگر چنین نکنند، دشمن ما هستند و مستوجب کیفر و داغ و درفش می شوند”. از دیدگاه اموی، هرکسی که در جامعه زندگی میکند، مجبور است که با حاکمیت از درِ اطاعت در بیاید. امویان، مخالف سیاسی را برنمیتابند و مردم را بین نوکری و خروج، بین ذلت و قیام وادار به انتخاب میکنند. در منطق اموی، بیعت نکردن، جرم است. در واقع حاکمیت اموی، مخالف را تحمل نمیکرد و لذا بلافاصله عدم بیعت را به خروج تعبیر میکرد و از اطاعت نکردن، “بغی” را نتیجه میگرفت و بر مخالف به عنوان “باغی” یورش میبرد. اما در نظام علوی که حسین(ع) رهرو صادق و صمیمی رهبر آن نظام، علی(ع) است، بیعت و اطاعت از حکومت، امری اختیاری است. علی(ع) حق بیعت نکردن را به رسمیت میشناسد، چنانکه وقتی او انتخاب میشود، 23 نفر از نخبگان و بزرگان صحابه با او بیعت نمیکنند (ازجمله عبداللهبن عمر، حسانبن ثابت، سعدبن ابی وقاص، اسامه بن زید، محمدبن مسلمه، زیدبن ثابت)، ولی علی(ع) علیرغم گلایه از آنها و واگذاشتن داوری به روز جزاء، کوچکترین تعرضی را به آنها انجام نداد و آنها را به حال خودشان واگذاشت.
🔹آری، در نظام علوی، بیعت نکردن با علی(ع) جرم نبوده و مجازاتی هم ندارد. بیعت غیر از انتخاب است. بیعت، یعنی انتخابی صورت گرفته و با بیعت، آن انتخاب تأیید میشود، نفی بیعت، یعنی داشتن حق مخالفت با حاکم. بیعت نکردن و در جامعه ماندن، به منزله حق مخالفت کردن است. بینش علوی میگوید: مردم در بیعت و عدم بیعت آزادند، بیعت نکردن جرم نیست. سرپیچی کننده از بیعت میتواند در جامعهی اسلامی زندگی بکند، اما حاکم را قبول نداشته باشد.
⬆️متن کامل در فایل پی دی اف بالا
امتداد
@emtedadnet