✍️ رضا نصری، حقوقدان بین الملل
🔸مباحث اخیر درباره روی آوردن ایران به «ابهام راهبردی» در برنامه هستهای، نگرانیهای جدی و موجهی را برمیانگیزد. اگر این ایده بر پایه الگوبرداری از دکترین «ابهام عامدانه» اسرائیل باشد، باید توجه داشت که آن دکترین متکی به یک سازوکار گسترده، منسجم و چندلایه است که ایران از آن بیبهره است.
👈 دکترین هستهای اسرائیل با حمایتهای حقوقی، سیاسی و رسانهای مستحکمی در سطح بینالمللی همراه است که هیچکدام برای ایران قابل دسترسی نیست.
👈 برای نمونه، حتی قوانینی در کنگره آمریکا تصویب شده که گرفتن تصاویر ماهوارهای با کیفیت از تأسیسات هستهای اسرائیل را ممنوع میکند. حتی مطابق بخشنامههای الزامآور بسیاری از مقامات آمریکایی و اروپایی از اشاره علنی به برنامه هستهای این رژیم منع شدهاند.
👈 افزون بر این، یک ماشین رسانهای قدرتمند و یک پشتوانه سیاسی وسیع در عرصه جهانی، مانع از آن میشود که زرادخانه هستهای اسرائیل به یک مطالبه یا دستور کار جدی در نهادهای بینالمللی تبدیل شود.
🔻در مقابل، ایران نه از چنین پوشش رسانهای برخوردار است، نه حامیان سیاسی و حقوقی مشابهی دارد، و نه در جایگاهی قرار دارد که بتواند با تکیه بر ابهام، سیاستی پایدار و هزینهمند را پیش ببرد.
🔻ورود به این حوزه نهتنها قدرت چانهزنی ایران در مذاکرات را افزایش نمیدهد، بلکه میتواند زمینهساز اقدامات سختگیرانهتر از سوی ایالات متحده، رژیم اسرائیل، کشورهای غربی و حتی شرکای شرقی مانند روسیه و چین شود.
🔻چنین رویکردی ممکن است اجماع منطقهای علیه ایران ایجاد کند و دست دشمنان را برای توجیه تحریمهای اقتصادی، فشارهای سیاسی و حتی اقدامات نظامی تحت عنوان «پاسخ به تهدید مبهم» بازتر بگذارد. برخلاف تصور برخی مدافعان این نظریه، ابهام راهبردی نه یک ابزار قدرت، بلکه مسیری پرهزینه، بیپشتوانه و برخلاف منافع ملی ایران است که میتواند در عمل به سود رقبای کشور تمام شود.
🚨در واقع، ابهام استراتژیک همان آش نخورده و دهان سوخته است!
🌷🇮🇷 @jamarannews