برای پول توجیبی بچهها چندشیفت کار میکرد
✍️الناز محمدی،
حجت رویین تن، 49 ساله بود و مرداد امسال که میآمد، میشد 24 سال که با ساناز حدیدی، 44 ساله ازدواج کرده بود. حجت نیروی خدماتی و مسئول نظافت بخشهای مختلف بیمارستان ولیعصر ناجا بود و روز دوشنبه دوم تیرماه بر اثر حمله اسرائیل به ساختمانهای اطراف این بیمارستان در خیابان ولیعصر، شهید شد.
🔹حجت و ساناز، هردو از 18 سال پیش نیروهای خدماتی این بیمارستان بودند، با قرارداد کارگری و 10 میلیون و 500 هزار تومان حقوق؛ هردو مسئول نظافت بیمارستان و ساناز در بخش زنان و زایمان.
🔹حجت برای کمکخرج خانواده و آنطور که خودش گفته بود، برای «پول توجیبی» دو فرزندش ماهانه چندشیفت هم در یک شهرک مسکونی، نگهبانی میداد. حجت و ستاره صاحب دو فرزند بودند؛ سوگند 17 ساله و امیرعلی 15 ساله. حال بچهها بعد از کشته شدن پدرسان خوب نیست و امروز مادرشان سوگند را با فشارخون پنج به بیمارستان برده است: «دخترم نه چیزی میخورد نه چیزی میگوید. امروز با فشار پنج او را به بیمارستان بردم. گریه میکند، بعد بلند میخندد. حیلی حالش بد است و نمیدانم باید با او چه کنم.»
🔹در روز آخر حمله اسرائیل به تهران، ساناز حدیدی شیفتش در بیمارستان تمام شده و به خانه رفته بود. او حالا از آن روز میگوید: «آن روز تا ساعت 11 و 10 دقیقه با او تلفنی صحبت میکردم. چون حسابهای بانک سپه مختل شده بود، گفته بودند در بانک ملی یا ملت حساب باز کنیم برای واریز حقوق. من هم به همین دلیل از صبح با او در ارتباط بودم و به بانکها می رفتم. ساعت 11 به او گفتم حساب را باز کردم و قادر شد عکسهای حساب را توی ایتا برایش بفرستم ولی عکسها را سین نکرد. بعدش یکی از دوستانم زنگ زد، گفت شمارهاش را بده ولی نگفت چه اتفاقی افتاده. خلاصه هرچه به همسرم زنگ زدم، جواب نداد. تا ساعت یک ربع به یک به زنگ زدن ادامه دادم. بعد فهمیدم اطراف بیمارستان را زدهاند، رفتم آنجا و متوجه شدم. آن روز در حال نگهبانی بوده در شهرک که توی کوچه بیمارستان است، دیوار ریخته و موج انفجار، موجب شده بقیه همکارانش هم زخمی شوند. اولش پیدا نمیشد. تا اینکه روز بعد امدادگران سگهای زندهیاب آوردند و از زیر آوار بیرون آوردندش.»
🔹ساناز از دلیل چندشیفت کارکردن همسرش اینطور میگوید: «خودتان میدانید خرجها خیلی بالاست. ما دو نفری کار میکردیم ولی باز هم کم میآوردیم. مستاجر هم هستیم و خرج کلاسهای کنکور دخترمان خیلی بالاست.»
🔹قرار است فردا حجت را در بهشت زهرا تهران به خاک بسپارند؛ بدون آنکه دیگر صدای شادی او موقع رقصیدن به گوش برسد. دکترامیرحسین جعفری سپهر، رادیولوژیست، حجت را از نزدیک میشناخت. جعفری درباره حجت نوشته است: «صبح پنجشنبه 29 خرداد 1404، به بیمارستان، به بخش رادیولوژی رفتم. فضای بخش پر از اضطراب بود. کارکنان، زن و مرد، آشوبزده بودند. برخی از خانمها از شدت نگرانی در آستانه غش کردن. شایعهای شنیده بودند: دیروز بیمارستانی در اسرائیل با موشکهای ایرانی هدف قرار گرفته و حالا احتمال دارد بیمارستان ما را هم بزنند. میگفتند دیروز ستاد فراجا، که درست کنار بیمارستان ماست، هم مورد حمله قرار گرفته بود. همه در حال انتقال این اخبار به یکدیگر بودند و اضطرابشان لحظه به لحظه بیشتر میشد. برای تغییر حال و هوا همه را به یکی از اتاقهای رادیولوژی دعوت کردم. گفتم:« یک آهنگ شاد بذارید.» گذاشتند. از آقایان خواستم وسط بیایند . کمی برقصند، اما کسی جلو نیامد. شرم داشتند. خودم این شرم را شکستم و شروع کردم به رقصیدن. حجت رویینتن، خدمتکار بخش، به میدان آمد. با حرکاتش فضای سنگین و پرتنش بخش عوض شد و بعد از آن همهمان نفس راحتی کشیدیم.
🔹حجت پدر دو فرزند بود یک پسر و یک دختر. با وجود حقوق بیمارستان و کمکهای پزشکان بخش، دخل و خرجش به سختی جور میشد. چند ماهی بود که برای تامین مخارج زندگی، نگهبانی ساختمانهای سازمانی فراجا را هم قبول کرده بود. حجت دیروز، در حملات اسرائیل در محل نگهبانی زیر آوار ماند. یک ساعت پیش، سگی جنازهاش را زیر تلی از خاک و سنگ پیدا کرد. نفرین به جنگ و همه جنگطلبان.»
@Sahamnewsorg