🔹 کیوان ساکت، هنرمندی که خانهاش را در حمله وحشیانه رژیم جعلی از دست داد» گفت:
🔸وقتی به خانهام رسیدم، اجازه ورود به ما نمیدادند. با زحمت فراوان وارد ساختمان شدیم. دیدیم تمام ۲۶ واحد ساختمان، خانههای اطراف، شیشهها، قابهای پنجره، فریمها همه نابود شدهاند. فریمهای شیشه مچاله و کج شده بودند. آسانسور از جایش خارج شده بود و درهای تمام واحدها – بهویژه درهای سمت ما – انگار با اره از وسط نصف شده بودند. خرابی بسیار گسترده بود.
🔸سقف خانه ما و تمام سقفهای سرویسهای بهداشتی – که سه سرویس بود – ریخته و آجر و کاشیها کنده شده بودند. تمام دستگیرهها جدا و پردهها نابود شده و مبلها از بین رفته بودند. بخشی از قالیها، یخچال و ماشین لباسشویی همگی آسیبدیده یا سوراخ شده بودند. تمام گلدانهایی که با زحمت دو نفر بلندشان میکردند، مثل کاه از بین رفته بودند. سقف یکی از پارکینگها سوراخ شده بود. درهای پارکینگ مثل پر کاه به بیرون پرتاب شده بودند. ما مجبور شدیم در پارکینگ را جوش بدهیم که سرقتی صورت نگیرد.
🔸خانه ما محل رفتوآمد بسیاری از دوستان و بزرگان بود. برای دیگران، خانه ما تنها یک مکان فیزیکی نبود؛ معنایی فراتر داشت. استاد حسن ناهید هر هفته، یکشنبهها تا زمانی که توان جسمی داشت، به خانه ما میآمد. بانوی شعر ایران، سیمین بهبهانی بارها مهمان ما بود. مرحوم دکتر احسان نراقی چندین بار به خانه ما آمد. دکتر امیر برزگر از بهترین پزشکان پوست ایران که خانهاش همواره محل رفتوآمد اهل فرهنگ و هنر بوده، مهمان ما بود. هنرمندان دیگر، خوشنویسان بزرگی چون استاد شیرچی، استاد دلنوازی و بسیاری دیگر نیز بارها در خانه ما حضور داشتند.
🔸خانه ما، خانه خاطرات اهل هنر بود. در همین خانه، من آلبوم «شرق اندوه» و قطعه «شبی با خورشید» یا «شب» را نوشتم. اتاق کارم، اتاقی که در آن موسیقی متولد میشد، حالا کاملاً ویران شده. همه وسایل روی زمین ریخته و خرد شده بود. خانهای که موسیقی در آن زندگی میکرد.
🔸برای من، وطن صرفاً یکخانه فیزیکی نیست؛ وطن مجموعهای است از خاطرات، فرهنگها، زبانها، موسیقیها، ادبیات، سنتها، دوستان، شعرها و بسیاری عناصر دیگر که انسانها را به هم گره میزند. و جنگ، هرچند سهمگین، گاه یادآور همین وابستگیهاست./ فرهیختگان
🏴🇮🇷 @jamarannews