📌پس از آنکه آلاسکا مسیر رسیدن به طلا شد، روسها نظرشان عوض شد ولی دیگر دیر شده بود
♦️ روز جمعه، ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ برای نخستین بار پس از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، رو در روی هم مینشینند. اما محل این دیدار، به اندازه خود مذاکره حامل پیام است: آلاسکا، ایالت دورافتاده و یخزده آمریکا که روزگاری بخشی از خاک امپراتوری روسیه بود.
انتخاب چنین نقطهای، در جغرافیای سیاسی جهان امروز، تصادفی نیست.
این پرسش مطرح میشود که چرا آلاسکا؟ چرا این دیدار نباید در واشنگتن یا ژنو یا هلسینکی، که سابقه میزبانی نشستهای مهم را دارند، برگزار شود؟ پاسخ را باید هم در تاریخ پیچیده این سرزمین جستوجو کرد و هم در نمادگرایی نهفته در آن؛ جایی که میتواند بهطور تلویحی پیامی برای آینده برخی مناطق مورد مناقشه، از جمله سرزمینهای اشغالشده اوکراین در کریمه، لوهانسک و دونتسک، داشته باشد.
از کشف تا استعمار روسی
آلاسکا زمانی سرزمینی متعلق به امپراتوری روسیه بود. تاریخ حضور روسها در آلاسکا به قرن هجدهم بازمیگردد. در سال ۱۷۳۲، «ایوان فدوروف»، کاوشگر روس، نخستین بار به سواحل آلاسکا رسید و موجی از شکارچیان و دلالان پوست خز را به سمت شمال غربی قاره آمریکا کشاند. ۹ سال بعد، یک دریانورد روس با تبار دانمارکی به نام «ویتوس برینگ» به نمایندگی از امپراتوری روسیه در همین منطقه پهلو گرفت و پرچم روسیه را بر یخهای آلاسکا به اهتزاز درآورد. هنوز تنگه میان روسیه با آلاسکا به نام تنگه «برینگ» نامیده میشود.
روسها در سال ۱۷۸۴ نخستین سکونتگاه دائمی خود را در آلاسکا برپا کردند و با اعزام مبلغان کلیسای ارتدکس، کوشیدند بومیان آلاسکا را به آیین خود درآورند. جمعیتهایی موسوم به «کروئولهای آلاسکایی» که آمیزهای از نژاد روس و بومیان هستند هنوز در این منطقه زندگی میکنند.
روابط استعماری روسیه با بومیان آلاسکا همواره پرتنش بود. موضوع هم به رقابت بر سر منافع حاصل از فروش پوست خز و بیگاری کشیدن از بومیان مربوط میشد. دستکم یک جنگ تاریحی در ۱۸۰۴ و به بردگی کشاندن بومیان، حاصل همین نزاع استعماری میان روسیه و ساکنان بومی آلاسکا بود.
معاملهای که هنوز روسیه سوگوار آن است
در اواسط قرن نوزدهم، نگهداری مستعمرات آمریکای شمالی برای روسیه بیش از حد پرهزینه شده بود. تجارت پوست خز با کاهش جمعیت جانوران و رقابت سایر قدرتهای استعماری رو به افول بود. فاصله زیاد آلاسکا از قلب روسیه، مشکلات حمل و نقل و شکنندگی موقعیت نظامی آن، بهویژه پس از شکست سنگین از بریتانیا و فرانسه در جنگ کریمه، باعث شد تزار الکساندر دوم تصمیمی سرنوشتساز بگیرد: فروش آلاسکا به ایالات متحده.
در سال ۱۸۶۷، آمریکا آلاسکا را به قیمت ۷٫۲ میلیون دلار خرید؛ رقمی که امروز معادل حدود ۱۵۶ میلیون دلار است.
در ابتدا روسها از این معامله بسیار خوشحال بودند. سرزمینی یخزده با بومیانی سرسخت و منبع روبهافول پوست خز را معامله کرده بودند. در آمریکا هم تا ۲۹ سال بعد از انجام معامله از آن به عنوان «حماقت سوارد» یاد میشد. ویلیام سوارد، وزیر خارجه وقت آمریکا و طرف مذاکره خرید آلاسکا بود.
اما اگر فیلم جویندگان طلای چارلی چاپلین را دیده یا کتاب آوای وحش جک لندن به چشمتان خورده باشد، این بخش برای شما جذاب خواهد بود.
۲۹ سال پس از فروش آلاسکا به آمریکا در سال ۱۸۹۶ در منطقه کلوندایک در شمال غرب کانادا طلا کشف شد و اهمیت آلاسکا را یکشبه تغییر داد. بسیاری از جویندگان طلا برای رسیدن به منطقه کلوندایک باید از دو بندر در آلاسکا میگذشتند. این هجوم جویندگان طلا باعث رشد سریع اقتصادی و افزایش جمعیت در آلاسکا شد، زیرساختهای جدیدی ایجاد شد و اهمیت استراتژیک و اقتصادی آلاسکا در نگاه آمریکا بیشتر شد.
آلاسکا و تب طلای کلوندایک الهامبخش دو اثر ماندگار شد: در فیلم «جویندگان طلا» (۱۹۲۵) اثر چارلی چاپلین، فضای سرد و بیرحم آلاسکا و هجوم جویندگان طلا به شمال، پسزمینهای طنزآمیز و انسانی برای روایت بقا، فقر و رویای ثروت است. در رمان «آوای وحش» نوشته جک لندن هم همین دوران تب طلا را روایت میکند. تبی که از آلاسکای یخزده میگذشت. در هر دو اثر، آلاسکا را نه فقط بهعنوان مکانی جغرافیایی، بلکه بهعنوان نمادی از آزمون اراده و آرزو به تصویر میکشند.
@indypersian