🔹برجام، از همان آغاز، نه توافقی برای حل بحران، بلکه طراحیای برای مدیریت آن بود؛ مدیریتی که هدفش نه ثبات، بلکه تداوم فشار بود. در دل این معماری، مکانیسم ماشه همچون بندی اضطراری تعبیه شد؛ بندی که ظاهرش حقوقی بود، اما روحش امنیتی. ماشه، نه ابزار نظارت، بلکه بیمهنامهای برای بازگشت تحریمها بود؛ تضمینی برای آنکه ایران، حتی در صورت پایبندی کامل، هرگز از مدار انزوا خارج نشود. این بند، با ظرافتی خاص، توافق را به یک قرارداد تعلیقشده بدل کرد؛ قراردادی که در هر لحظه میتوانست از مسیر دیپلماسی به مسیر تهدید بازگردد.
اسرائیل، از نخستین روزهای مذاکرات، این طراحی را نهتنها درک کرد، بلکه در شکلگیریاش نقش ایفا کرد. مخالفت تلآویو با برجام، نه بهخاطر جزئیات فنی، بلکه بهدلیل آن بود که توافق میتوانست ایران را از فشار ساختاری خارج کرده و ظرفیتهای منطقهایاش را تثبیت کند. برای اسرائیل، برجام تهدیدی بود علیه معماری بازدارندگیاش؛ تهدیدی که باید با ابزارهای حقوقی، دیپلماتیک و روانی مهار میشد.
💢یادداشت حامدنقیلو را اینجا بخوانید