مسعود فروزنده، پژوهشگر تاریخ، در گفتوگویی با انصاف نیوز که پیش از آتشبس و در دوران حملهی اسرائیل به ایران انجام شده است، احتمال شورشگری در ایران به رهبری اپوزیسیون را بسیار پایین میداند و از طرف دیگر میگوید «کشتهشدگان ایرانی برای اپوزیسیون فقط عدد هستند.»
مسعود فروزنده، دربارهی امکان بروز حرکت اعتراضی به رهبری اپوزیسیون گفت «شاید این روزها استثناییترین روزهایی باشد که اپوزیسیون به انتظار آن نشسته بود تا امیدهایش را محقق سازد. امکان شورشگری اجتماعی در شرایط فعلی بسیار پایین است.
همان گونه که در گذشته گفتم، جنبشهای صنفی، معیشتی، بنزینی، سخت میتوانند به جنبش اجتماعی سیاسی طبقهی متوسط تبدیل شوند، درحالحاضر نیز پیدایش جنبشی از طبقهی متوسط در حمایت از حملهی نظامی اسرائیل بسیار سخت است.
دلیلش این است که ایدهها و اهداف طبقه متوسط متفاوت از آن چیزی است که از بیرون شناخته و تلقین میشود و از سوی دیگر خاماندیشی است که اسرائیل نیروهایش را به آشکارسازی بکشاند؛ جز آنکه همانطور که خودشان گفتهاند نیروهای اپوزیسیون از فرصت پیش آمده استفاده کنند و متحد شوند و به خیابان بیایند. که البته این پرونده هفت من مثنوی اختلافهای تباری را میگشاید.
اپوزیسیون؛ توانمند در راهاندازی اختلاف تباری و ناتوان در سازماندهی
او ادامه داد «اپوزیسیون از بُعد نظری و زمینهی اجتماعی در شرایط فعلی به سه گروه: ۱) باورمندان به دخالت نیروی خارجی، ۲) حامیان فروپاشی و ۳) هواداران نظریهی جامعه مدنی، تفکیک میشوند.
حامیان جنگ: کشته شدگان عدد هستند
گروه اول کسانی هستند که وقوع جنگ و نیروی خارجی را زمینهی مناسب برای عاملیت مردم و براندازی تلقی میکنند. آنها این روزها به کوچکترین رویدادها دقت میکنند تا شاید دومینوی قدرتمندتری نسبت به سالهای ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱ شکل بگیرد.
آنان در تحلیل نهایی خود از جامعه ایران به این نتیجه رسیدند که نه فرودستان و نه طبقه متوسط توانایی انقلاب کردن و برپایی نظم جدید سیاسی را ندارد؛ بنابراین ورود نیروی خارجی میتواند زمینه مناسب براندازی را فراهم سازد. درباره مسالهی دموکراسی هم آن را به بعد از براندازی موکول میکنند.
آنها به رغم اعتقاد به نیروی خارجی برای براندازی، ناتوانی شگرفی در سازماندهی و توانایی خارقالعادهای در راهاندازی اختلاف تباری دارند و کشته شدگان برای این گروه عدد هستند.
نظریه فروپاشی؛ انتظار و میوهچینی
گروه دوم که در آرزوی تحقق فروپاشیاند، به شمارش موشکها، پهپادها، خرابیها، کشتهشدگان و… مشغول هستند و به پرداخت هزینهی کم و دریافت سود هنگفت باور دارند؛ عاشق میوهچینی و جبر تاریخ و خشکیدن درخت هستند آنها مانند قائلان به نظریه ظهور در نزد انجمن حجتیه از عملگرایی پرهیز میکنند و شعار سادهای دارند: «بگذارید خشک شود بیافتد.»
نظریه جامعه مدنی؛ هراس از نواقتدارگرایی
گروه سوم به تحقق جامعهی مدنی امید دارند و از جریانهایی که نواقتدارگرایی را به نوعی بازتولید کند، نگران هستند. آنها میگویند سرنگونی برآمده از حمله خارجی فاقد دمکراسی است.
آنها سازماندهی را مقدم بر جنبش خودبهخودی- هیجانی میدانند. سقوط ناشی از حمله خارجی را به نفع روی کار آمدن نوعی از حکومتی استبدادی میدانند و از آنجا که پیشرفتهایی در پروژهی جامعه مدنی به دست آوردند، آمدن دولت جدید برآمده از حملهی خارجی را مساوی با بربادرفتن تلاشهایشان میدانند.
تحلیل موقعیت، آینده در ابهام
بنابراین، تحلیل موقعیت کنونی نه تنها برای سنجش نظریهها اهمیت دارد، بلکه شناختمان از جامعه را عمق میبخشد. از درون این نظریهها و زمینهی اجتماعی (انباشت بحرانها) است که آینده رقم میخورد. آیندهای که نمیدانیم کدام عاملیت توانایی تغییر مسیرش را دارد.»
این تحلیلگر درباره تفاوت وضعیت کنونی با سه سال پیش گفت «اولا حوادث سرعت تندتری به خود گرفتهاند و دوما نیروهای اجتماعی سیاسی دو طرف، یعنی اپوزیسیون و نیروهای وابسته به [دولت به معنای عام] نیز پوست انداختهاند و از سادگی و خامی خارج شدهاند و متکثرتر و سیالتر از گذشته به کنشگری میپردازند. تا جایی که نیروهای ثقل سیاسی یعنی شخصیتها و احزاب قدرتمند در حاشیه قرار گرفتهاند. از اینرو شناسایی مسیر آینده سخت است.
ادامه:
https://ensafnews.com/598007
@ensafnews