✍🏻امتداد-اسداله پورموسی کوه کمر
عضو شورای شعبه آذربایجان شرقی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و رئیس شورای دفتر شهرستان مرند
🔹 تاریخنویسی در ایران سهل و ممتنع است. سهل است به سان تاریخنویسیِ خیل عظیمی از مورخانی که اغلب نه رشته تحصیلیشان تاریخ بوده و نه چندان به تاریخ به عنوان مقولهای علمی نگاه کردهاند و دست بر قضا بازار کتاب تاریخ، به لطف رانتهایی که اینگونه افراد داشتهاند پر است از کتابهای آنان. در رسانههای رسمی نیز هر جا صحبت از تاریخ است از وجود بیبهره آنها بهرهها میبرند.
🔹اما ممتنع است به هزار و یک دلیل، مورخانی که نگاه علمی به مسئله تاریخ ایران داشتهاند در تعیین مشی کلی این تاریخ درماندهاند. آنان به مثابه گمشدهای در بیابانند که تمام بیابان را مثل کف دستشان میشناسند اما مقصدی برای خود متصور نیستند. ناگزیر دور خود میچرخند و هراسناکند.
🔹 حمله اعراب به ایران نظم هزارسالهای را برچید و نظم نوینی درافکند. نظم پیشین هر نقصانی که داشت اما ثبات، مشخصه بارزش بود. این ثبات علی رغم داستانها درباره ظلم و جور و تحمیل نظام طبقاتی، ارمغانش رونق و رفاه نسبی بود. در قرون نخستین اسلامی صحبت از فرمانداری ری در ازای کشتن نوه رسول اکرم و بحثی که به دروغ یا راست، درباره خراج دارابگرد در صلح امام حسن با معاویه مطرح میشود، نمونههای مشهوری هستند که در کنار روایات متعدد، میتوانند نشانهای از این رونق برجای مانده باشند.
🔹اما بعد از حمله اعراب این ثبات، جای خود را به تغییرات پی در پی سیاسی و تکانههای شدید اجتماعی داد. خاندانها اغلب زیر صد سال، بر اریکه قدرت در بخشی از این سرزمین تکیه میزدند و ظهور و بروز و سقوطشان به چند ده سال نمیرسید. قدرت چنان وسوسهانگیز و دست یافتنی بود که، فرزندان رویگر و ماهیگیر هم هوسش را داشتند و به این هوس اغلب جامه عمل هم میپوشاندند.
🔹با ورود ترکان این هوس شعله ورتر و مخربتر هم شد چنانچه داستانها از قحطی و گرسنگی خراسان در قرن پنجم چنان غم انگیزند که به خرابیهای تهاجم مغول در قرن آتی پهلو میزند، این بیثباتی نتیجهای جز مسکنت برای مردم ایران نداشت. عصر رونقها کم فروغ و زود گذر بودند. در چنین شرایطی مورخ امروز با حکومتهایی روبروست که اغلب همسایگان ایران امروز، آن حکومتها را از آن خود میدانند که برای سالهایی بر بخشهایی از سرزمین ایران حکمرانی کردهاند و مورخ ما هم میکوشد، همه آنها را حکومتهایی محلی، بومی یا بیگانه تحمیلی و موقتی، تلقی کند که، مبادا از تاریخنگاری ملی اندکی لغزش داشته باشد. در این میان آنچه مغفول مانده است حال و روز امروز جامعه ماست.
🔹 بی گمان تاریخ در هویت بخشی به مردمان یک جامعه نقشی محوری دارد. دلایل پیش گفته که خلاصه آن تاریخی برساخته توسط مهاجمان بیگانه به ایران تاریخی است، در کشور ما مانع از این هویت بخشیاند. مورخان ما مجبورند این نقشه راه را ترسیم کنند، زیر پوست تاریخ سیاسی کشورمان، تلفیق مردمان تازه وارد با اقوام متعدد داخل ایران فارغ از ستیزهجوییهای نظامیان، مردمی پدید آورد که بعدها همین تنوع، اصلیترین ویژگی جامعه ایرانی در دنیای مدرن شد.
🔹مورخان علمی و دانشگاهی وقتی تمام خط سیر تاریخ این ملت را مثل کف دستشان میشناسند چرا نباید در اندیشهی برون رفت از انسداد خودساخته و ذهنی باشند؟ ایران بزرگ ترک بود و عرب و کرد و بلوچ و ترکمن و لر و فارس و … و البته است. این واقعیت باید از متن تاریخ به جامعه و به سیاسیون اعلام شود. این تکثر به معنای آن است که ما آذربایجانمان مهد فرهنگ ترک آذربایجانی است، کردستان ما مهد فرهنگ کردی، بلوچستان ما مرکز فرهنگ بلوچ و اعراب ایران زمین هم عرب زبانان ساکن ایران زمین.
🔹اینان همه ایرانیاند و بر مورخ است که آنان را در روایت تاریخ این سرزمین از حاشیه به متن بیاورد. ترک آذربایجانی و کرد و بلوچ و عرب و لر و مازنی و گیلک همه به عنوان سازندگان تاریخ و فرهنگ ایران بایستی به متن روایت تاریخ ایران آورده شوند. با چنین نگرشی برساخته از تاریخ اجتماعی، سیاستمدار ما اگر عاقل باشد، از ادعاهای برخی تجزیه طلب نمیهراسد.
🔹در آذربایجان مرکز مطالعات آذربایجان در همه حوزههای فرهنگی تأسیس میکند و با کشورهای ترکزبان و سازمانها و نهادهای آنان وارد گفتوگو و دادوستد میشود. کردستانش مهد فرهنگ کردی میشود و مبلغ اصالت آن در میان گستره وسیع سرزمینهای کردنشین و نیز بلوچستانش هم. چون شهروند عرب دارد با کشورهای عربی و سازمانها و نهادهای مربوطه وارد گفتوگو و تعامل میشود. در کنار آنها اقوام محصور در جغرافیای ایران مانند لرها و گیلکیها، بختیاریها و … نیز باید به همان میزان آزادانه به معرفی داشتههای فرهنگی خود بپردازند.
امتداد
@emtedadnet