«هورالعظیم»؛ وقتی باغ عدن میسوزد
✍🏻شرق-مهدی افشارنیک: غروبهای رُفیعِِ، روستایی در نزدیکی هویزه، در مرز ایران و عراق، پردهای از جهنم است. آن سوی مرز، در خاک عراق، هیولای آتش هورالعظیم شعله میکشد و دود و سیاهیاش به این سمت میآید؛ مصیبتی تازه بر مصائب هورالعظیم.
🔹رحمان بوعذار میگوید: «عادت کردهایم». به جهنم چگونه میشود عادت کرد؟ ترکیب آتش و غروب خورشید و سیاهی دود، رنگینکمانی از درد ساخته که در صدای رحمان موج میزند. این مرد زخمی است؛ زخمی بر قلبش، بر کلامش. حریف بغضش نمیشود. وقتی میخواهد از خودش بگوید، به داستان طفل خردسالش گریز میزند که با نارسایی قلبی زیر تیغ جراحی رفته است. پزشکان گفتهاند کمبود اکسیژن عامل درد کودک بوده.
🔹این مرد گریه و ته حرفش هم سرفهای شدید میکند. خودش هم گرفتار است، اما درد فرزند، درد خودش را بیمعنا کرده. از این دست مردان اینجا بسیارند. روایت رحمان روایت یک نفر نیست؛ حتی یک روستا یا یک شهر هم نه؛ از خرمشهر و آبادان تا بستان و هویزه، از اهواز تا سوسنگرد، از بصره تا العماره تا کربلا همه درگیر هورالعظیم و هورالهویزهاند. آتش این روزها شعلهای ناگهانی نیست؛ میراث دههها بیتدبیری است. خشکی ناشی از سدسازی، توسعه نفتی و کشاورزیهای بیحساب، همان آتشی است که امروز در نیزارهای هور زبانه میکشد. هور در واقع در آتش بیخردی میسوزد. اینجا بینالنهرین، سرچشمه اولین تمدن بشری است. امروز اما این میراث کهن در معرض نیستشدن است.
پروژه گاپ و روایت وقتی که آب نیست
🔹اگر پای درددل مردم هورنشین بنشینیم، همه میگویند «آب نیست». آتش این روزهای هور از سمت عراق هم از خشکی زمین و هواست. واقعا آب نیست؟ ماجرا کمبود آب نیست. شاید آب باشد، اما بیشتر یک نگاه انحصارطلب و به سیاست کشاندن آب در میان است. هورالعظیم در دهههای اخیر قربانی تصمیمهایی شده که هرکدام رگی از این تالاب بریدهاند. اولین تیغ، سدسازی بود. در بالادست، چه ایران، چه عراق و چه ترکیه اما بیشتر از همه ترکیه که با پروژه عظیم گاپ روی دجله و فرات مخازنی ساخته که حجمشان حتی از آورد سالانه این رودها بیشتر است؛ یعنی آب را گروگان گرفته است تا عراق و ایران برای هر قطره وابسته بمانند. در پاییندست، عراق و سوریه هم سهم خود را با سد و انحراف جریان آب برداشتند. در ایران نیز سد کرخه در سال ۱۳۸۰ آبگیری شد و ضربهای جدی زد. حقابه زیستمحیطی تالاب را فقط یکمیلیاردو 400 میلیون مترمکعب در سال تعیین کردند؛ رقمی که در برابر آورد شش میلیارد مترمکعبی کرخه، برکهای بیش نیست. ضمن اینکه 10 سال بعد، با ساخت دایک مرزی، بخش ایرانی از عراق جدا شد و کرخه به تنها شریان هور ایرانی بدل شد. بدتر از آن جریان طبیعی مهندسی آب تالاب را دستکاری کردیم و هور پارهپاره شد.
مصوبه مسئلهدار شورای امنیت ملی
🔹اما سدها فقط نیمه ماجرا هستند. نیمه دیگر در دل تالاب رخ داد: نفت. توسعه میادین آزادگان، یاران در ایران و مجنون در عراق، جادهها و خاکریزهایی ساخت که هور را به پنج مخزن تکهتکه کرد. لایههای نفتی روی سطح آب، نشت هیدروکربنها و فلزات سنگین و آلودگیهای صنعتی آنقدر گسترده است که کارشناسان میگویند بخش ایرانی هور بیش از تشنگی، از آلودگی میمیرد. آن سوی مرز، در هورالهویزه، تالاب بیشتر از شوری و افت اکسیژن محلول رنج میبرد. احمدرضا لاهیجانزاده، معاون پیشین محیط زیست دریایی اما فاش کرد شورای عالی امنیت ملی در سال ۱۳۸۹ یک مجوز مسئلهدار صادر کرد که شرکت نفتی چینی بخشی از هور را خشک کند. ژاپنیها پیشنهاد داده بودند با فناوری پیشرفته، بدون آسیب به تالاب، بهرهبرداری کنند. اما چینیها به خاطر هزینه کمتر پیشنهاد «خشکاندن تالاب» را دادند و به خاطر نیاز ایران به همراهی چین در شورای امنیت و نزاع هستهای این گزینه تأیید شد.
امتداد
@emtedadnet