✍🏻اقتصاد۲۴: صبح برای آنها با صدای خسته کیبورد آغاز میشود؛ صدایی که از دل تحریریهها برمیخیزد و گواهی میدهد بر عشقی که هنوز خاموش نشده است. در حالیکه هنوز چای سرد شده روز گذشته روی میز مانده و چشمها از شبزندهداری برای پیگیری آخرین تحولها نیمهبسته مانده، روزنامهنگار ایرانی باوجود همه خستگیها، با اشتیاق سراغ صفحه سفید میرود.
🔹چیزی درونش او را به ادامه راه دعوت میکند؛ اشتیاقی بیمنطق، اما عمیق به روایت حقیقت، به بیدار کردن جامعه، به زنده نگهداشتن کور سوی امید. تن فرسوده و روان رنجورش را از میان فشارهای اقتصادی، امنیتی و سیاسی بیرون میکشد و کلمهها را پشت هم ردیف میکند در حالی که زندگی خود درگیر مسائلی است که هرگز روی جلد هیچ روزنامهای نمیرود؛ حقوقی که کفاف هزینههای روزمره را نمیدهد و او را مجبور میکند که یا روزنامهنگاری را رها کند یا در کنارش شغل دومی برای خود دست و پا کند.
🔸روزنامهنگاری که حرفهاش را پشت چشمان مشتریها زنده نگه میدارد
🔹پشت کانتر فروشگاه، ریحانه ایستاده و لپتاپ رو به رویش باز است. مشتریها با لبخند و عجله میآیند و او با حوصله کار هر کدام را راه میاندازد ولی گوشه ذهنش هنوز در دنیای تیترها و مصاحبههاست.
🔹در میانه کار فروشندگی، گاهی نگاهی به صفحه لپتاپش میاندازد؛ جملهای را ویرایش میکند و پاراگرافی تازه مینویسد. حالا چند سالی است که ریحانه طباطبایی، سردبیر کانال خبری امتداد، بین دنیای فروشندگی و روزنامهنگاری، پلی ساخته از علاقه و اجبار؛ اجباری که از حقوق پایین روزنامهنگاری و گذران سخت زندگی برآمده است: «من سال ۷۷ بهصورت کارآموز وارد مطبوعات شدم و از مجله ایران فردا با هدی صابر کارم را شروع کردم. سالها روزنامه نگاری کردم، زندان رفتم و آمدم. درآمد روزنامهنگاری کم و پایین است و به خصوص در دو سه سال اخیر با بالارفتن کرایه خانه، خرج و مخارج و شرایط اقتصادی، امکان اینکه بتوان فقط با حقوق روزنامهنگاری زندگی کرد، وجود ندارد. یعنی حقوقی که ما میگیریم حتی کف اجاره خانه هم نیست و برای همین مجبوریم سراغ کارهای دیگری برویم. من اول با ادمینی یک سری پیجهای اینستاگرامی شروع کردم که کار بدی نبود ولی خستهکننده بود. در حال حاضر در یک مرکز خرید ۱۲ ساعت در روز کار فروشندگی انجام میدهم.»
🔹فروشندگی هرچند انتخاب او نبوده، اما حالا برایش به تجربهای تبدیل شده که دوستش دارد. تعامل روزانهاش با آدمها، شنیدن داستانهای کوچک و بزرگشان، به او فهمی تازه از مردم این شهر داده، فهمی که شاید در تحریریهها کمتر لمس میشد: «واقعیت این است که من شغل دومم را هم دوست دارم. ما سالها در روزنامه نگاری سعی کردیم از مردم و مشکلاتشان بنویسیم و حالا شغلی دارم که در کنار مردم قرار گرفتهام. نوع و نحوه تعامل با آدمها، آشنایی با آنها و تجربه فضای جدید را دوست دارم و در کنارش کار رسانهای را هم دارم انجام میدهم.»
🔹به گزارش اقتصاد ۲۴، ریحانه گرچه با علاقه از شغل فروشندگیاش صحبت میکند، اما معتقد است که وضعیت کنونیاش، جایگاه حقیقی او نیست: «شغل دومم پیشرفت خاصی برایم نداشته است چراکه برای سن و سابقه کاری من پیشرفت بدین معناست که در راس یک رسانه و موسسه مطبوعاتی باشم، زیر دستم خبرنگار تربیت کنم، کار خبر کنم و در حوزه فعالیت خودم، در جایی که واقعا حقم است بایستم. درست است که به شغل دومم علاقه دارم ولی مانند یک کار دانشجویی است و به درد این میخورد که یک دورهای از زندگی را با آن بگذرانم.»
🔹با این حال ریحانه، با لحنی که افتخار و رضایت در آن نهفته است، میگوید با وجود داشتن دو شغل، چیزی از کیفیت کار حرفهایاش کم نشده است. روزنامهنگاری هنوز برایش همان جایگاه اول را دارد و تاکید میکند که اجازه نداده نیاز مالی، مسیر حرفهایاش را منحرف کند: «من اینجا هم که هستم لپ تاپ جلویم باز است و دارم کار روزنامهنگاری هم انجام میدهم. روانم حالش خوب است. واقعا از اینکه توانستم مستقل بمانم و از روزنامه نگار تبدیل به یک روابط عمومی میرزا بنویس نشدم، خوشحالم. از نظر جسمی خسته هستم ولی به لحاظ روانی از اینکه توانستم خودم باقی بمانم و به خاطر درآمد کم وارد حوزههایی نشدم که خیلی از روزنامه نگاران در این سالها به سمت آن رفتند، حالم را خوب میکند.»
امتداد
@emtedadnet