✍️محمدرضا دانایی، مدیرمسئول گروه رسانهای «خبرهای فوری/مهم»
🔸 از سال ۸٨ – ٨٩ که پا به دنیای رسانه و خبر گذاشتم، انگار سوار قطاری شدم که نه ترمز دارد، نه مقصد مشخص.
🔸پانزده سال، نه فقط یک مسیر شغلی، که سفری بود پر از تکانهای سخت، لحظههای نفسگیر و خاطراتی که گاهی شیریناند و گاهی مثل زخمی کهنه میسوزند.
🔸تو این سالها، ماها انگار در میانهی میدان جنگ، قلم به دست گرفتیم و روایت کردیم؛ از بهار عربی که خاورمیانه را تکان داد تا ناآرامیهای داخلی، از تحریمهای نفسگیر تا فاجعههای طبیعی و انسانی، از مذاکرات هستهای تا ترور سردار سلیمانی، و حالا این روزها، سایهی سنگین حملات نظامی دشمن صهونی که قلب هر ایرانی وطنپرست را به تپش انداخته.
🔸🔸خبرهایی که ما اهالی رسانه این سالها منتشر کردیم، شاید برای ملتی دیگر، در طول یک قرن هم رخ ندهد.
🔻خبرنگاری، این شغل عاشقانه و طاقتفرسا، مثل راه رفتن روی لبهی تیغ است. تو باید حقیقت را فریاد بزنی، اما گاهی اینترنت فیلتر شده، مثل دیواری آهنین، راه نفست را میبندد. سرعت اینترنت گاهی آنقدر پایین است که انگار زمان به عقب برمیگردد؛ گاهی آپلود یک ریلز یک دقیقهای ساده، ساعتها طول میکشد. تو میمانی و یک صفحهی لودینگی که مرتب درحال چرخش است!
🔻کرونا هم که آمد، انگار طوفانی به طوفانها اضافه شد. یادم میآید روزهایی که با ماسک و شیلد و دستکش، توی خیابانهای خلوت استان قم داخل خودرو در حال تهیه مستند تصویری بودم، در کامنتها غالبا از خطرناک بودن این کارم انتقاد کرده بودند، و واقعا در حالی که خودمان هم از ویروس ناشناختهی اون روزها میترسیدیم، اما خبر، و اطلاع رسانی حقیقت، مثل خونی تو رگهایمان در جریان بود.
🔻اما این یک سال اخیر، انگار چکیدهی همهی این پانزده سال بود.
🔻فوت ناگهانی رئیسجمهور رئیسی، شوکی بود که همه را متعجب کرد. بعد از انتخابات، با آن تبوتاب و دوقطبیهایش، ناگهان شروع به کار پزشکیان و ترورهای سخت، و حالا، این روزها که جنگ و سایهی حملات نظامی و مجدد مثل کابوسی بالای سرمان چرخ میزند.
🔻باید هوشیار باشی، خبرهارو از منابع مختلف بخوانی، تحلیل کنی، منتشر کنی، همهی اینها باید در سریعترین زمان ممکن و چه بسا کمتر از یک دقیقه رخ بدهد، و همزمان، موج شایعات و اخبار جعلی را از حقیقت جدا کنی. عشق به این کار، تنها چیزیه که میتونه تو رو 72 ساعت زیر پهپاد و B2 و صدای پدافند سرپا نگه داره، با چشمانی که از خستگی میسوزند، اما ذهنت باید مثل عقاب تیز بماند.
🔻یادم میآید در همین جنگ 12 روزه، یک شب، بعد ازینکه ساختمان اطراف دفتر ما مورد هدف رژیم صهیونیستی قرار گرفت و موج انفجار آن به ساختمان ما هم گرفته بود، یکی به من گفت: «این کار شماها دیوونگیه!» و خوب که فکر کردم دیدم راست میگفت. اما همین دیوانگی بود که ما رو به هم وصل کرد، به مردم متحدی که منتظر صدایی از حقیقت بودند.
🔻من محمدرضا دانایی، عاشق ایرانم، با همهی زخمها و زیباییهایش. این عشق به ایران من را به رسانه، به خیابانها، به وسط جنگ و به دل خبرها کشاند.
🔻جسمم شاید یه زمانی خسته شود، اما این عشق هرگز خاموش نمیشود./ جماران
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1677596
🇮🇷 @jamarannews